English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8316 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
adaptability U قابلیت انطباق
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
conformity U انطباق
superposition U انطباق
accommodations U انطباق
coincidences U انطباق
adaption U انطباق
adaptation U انطباق
accommodation U انطباق
adaptations U انطباق
coincidence U انطباق
self identity U انطباق
synchronous U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
monotone U هماهنگ
consonants U هماهنگ
consonant U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
coordinated U هماهنگ
light adaptation U انطباق با روشنایی
suits U تعقیب انطباق
alignments U تنظیم انطباق
suit U تعقیب انطباق
coincidences U اقتران انطباق
visual adaptation U انطباق دیداری
suited U تعقیب انطباق
dark adaptation U انطباق با تاریکی
goodness of fit U میزان انطباق
nonsuperimposable U انطباق ناپذیر
matching stub U مفتول انطباق
alignment U تنظیم انطباق
adaptability U انطباق پذیری
coincidence U اقتران انطباق
absolute accommodation U انطباق مطلق
adaptation level U سطح انطباق
decency U انطباق بامورد
brightness adaptation U انطباق با درخشندگی
scotopic adaptation U انطباق با تاریکی
superposable U قابل انطباق
synchrony U انطباق تقارن
adjustability U درجه انطباق
superimposable U انطباق پذیر
unadapted U انطباق نایافته
coincident current U با انطباق جریان
adaptable U انطباق پذیر
adaptation syndrome U نشانگان انطباق
adaptation time U زمان انطباق
sensory adaptation U انطباق حسی
adaptometer U انطباق سنج
social adaptiveness U انطباق اجتماعی
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
harmonic motion U حرکت هماهنگ
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
sequencer U شیر هماهنگ
coordination U هماهنگ سازی
harmonised U هماهنگ کردن
proportional U متقابل یا هماهنگ
harmonic wave U موج هماهنگ
coordinate U هماهنگ ساختن
coordinator U هماهنگ کننده
harmonises U هماهنگ کردن
harmonic U هماهنگ همساز
harmonising U هماهنگ کردن
harmonize U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
harmonizes U هماهنگ کردن
harmonizing U هماهنگ کردن
synchronize U انطباق زمانی داشتن
synchronizes U انطباق زمانی داشتن
parallax U اختلاف منظر انطباق
synchronism U ایجاد همزمانی انطباق
general adaptation syndrome U نشانگان انطباق عمومی
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
sovietization U انطباق با رژیم شوروی
associable U معاشرتی انطباق پذیر
synchronising U انطباق زمانی داشتن
aberration U عدم انطباق کانونی
synchronises U انطباق زمانی داشتن
synchronised U انطباق زمانی داشتن
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
coincidence adjustment U تعیین مسافت به وسیله انطباق
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
self adjustment U انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
formalization U انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
leninism U اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
rationalization U انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
contemptibility U قابلیت
habilitation U قابلیت
solubility U قابلیت حل
eligibility U قابلیت
susceptibility U قابلیت
abilities U قابلیت
competence U قابلیت
ability U قابلیت
solvability U قابلیت حل
skill U قابلیت
capacity U قابلیت
qualification U قابلیت
competence U قابلیت
fitness U قابلیت
adaptability U قابلیت
capacities U قابلیت
capability U قابلیت
credential U قابلیت
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
portability U قابلیت ترابری
portability U قابلیت حمل
portability U قابلیت انتقال
applicability U قابلیت اجرا
pliability U قابلیت خمیدگی
permeability U قابلیت تراوایی
interpretability U قابلیت تفسیر
perceptibility U قابلیت درک
penetrability U قابلیت نفوذ
opposability U قابلیت تقابل
predicability U قابلیت اسناد
reliability U قابلیت اعتماد
quench aging property U قابلیت بهسازی
punishability U قابلیت مجازات
reliability U قابلیت اطمینان
preventability U قابلیت جلوگیری
presentability U قابلیت ارائه
pregnability U قابلیت تسخیر
failure safety U قابلیت اطمینان
practicableness U قابلیت عبور
potability U قابلیت حمل
potability U قابلیت شرب
application [applicability] U قابلیت اجرا
imitability U قابلیت تقلید
ignitibility U قابلیت احتراق
ignitability U قابلیت احتراق
ignitability U قابلیت اشتعال
applicability U قابلیت استفاده
hardenability U قابلیت سختی
habitableness U قابلیت سکونت
habitability U قابلیت سکنی
ground visibility U قابلیت دیدزمینی
application [applicability] U قابلیت استفاده
imputability U قابلیت اسناد
inaptly U با عدم قابلیت
moveability U قابلیت حرکت
motor ability U قابلیت حرکت
meltability U قابلیت گداختن
availability U قابلیت اجرا
maneuverability U قابلیت مانور
manageability U قابلیت اداره
Recent search history Forum search
3midas touch
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com